جدول جو
جدول جو

معنی ول آدم - جستجوی لغت در جدول جو

ول آدم
آدم هرزه گرد
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ولی دم
تصویر ولی دم
در فقه خویشاوند نزدیک مقتول که برای گرفتن انتقام یا دریافت خون بها اقدام کند
فرهنگ فارسی عمید
(حُلْ لَ / لِ یِ دَ)
کنایه از رنگ سبز است. (شرفنامۀ منیری)
لغت نامه دهخدا
(کَ فِ دَ)
نباتی است بقدر ذرعی و برگ آن مستدیر و بقدر برگ مو و بیخ آن خشبی و ظاهر آن ما بین سیاهی و زردی و باطن آن سرخ و تخم آن از تخم کافشه باریکتر و بعضی آن را بهمن سرخ دانسته اند. (از مخزن الادویه). و رجوع به همین کتاب و تحفۀ حکیم مؤمن شود
لغت نامه دهخدا
(فُ شَ دَ)
در تداول، آزاد شدن. رها شدن، افتادن چیزی از دست، سرگردان و ولگرد شدن، سقوط کسی یا چیزی (از بالا به پائین). (از فرهنگ لغات عامیانۀ جمال زاده)
لغت نامه دهخدا
آزادشدن رهاشدن، افتادن چیزی از دست، سقوط کسی یا چیزی (از بالا یا پایین)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مثل آدم
تصویر مثل آدم
((مِ ثْ))
در ادبیات محاوره ای مثل آدم کنایه از رفتار شایسته شان آدمیزاد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ول شدن
تصویر ول شدن
((وِ شُ دَ))
رها شدن، افتادن چیزی از دست، سقوط کس یا چیزی
فرهنگ فارسی معین
برعکس
فرهنگ گویش مازندرانی
شمشیر
فرهنگ گویش مازندرانی
دسته ی بیل
فرهنگ گویش مازندرانی
مزرعه ای در شمال بالا جاده ی کردکوی
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی برنج خزری، بی دم، دم کوتاه، دم کوتاه، چوب نوک تیز و زوبین دار از جنس شمشاد که در معبر
فرهنگ گویش مازندرانی
هزره، دزد
فرهنگ گویش مازندرانی